آقای "محمود هراتیان نژادی" مدیر کل روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در بخشی از سخنان خود در گفتگو با ایسنا با اشاره به چالشهای روابط عمومی گفته اند:
"بحث علاقه به سازمان و مدیر به عنوان بخشی از وظایف روابط عمومی به خوبی جا نیفتاده ، در هر حال نکات مطرح شده با مطالعه، تحقیق و کسب تجربه از اساتید، کمکم قابل آموختن هستند ."
چه خوب بود در مصاحبه این دوست و همکار گرامی و جدیدمان به علاقه ی به مردم و مردم داری و نیز علاقه ی مدیران به روابط عمومی بیشتر تاکید می شد، چرا که هم اینک نیز یکی از اتهامات روابط عمومی های ما این است که روابط عمومی مدیر هستند تا روابط عمومی مردم !
.... و اما ما نیز به عنوان یک همکار، دوست داریم بدانیم برای ایشان کدامیک از موضوعات یاد شده ی بالا اولویت دارد : علاقه به مدیر یا علاقه به مردم ؟
نویسنده » محمد امامی » ساعت 4:56 عصر روز جمعه 84 مهر 29
در وا کن و به این قفس مرده جان بده
دیوارها و فاصلهها را تکان بده
ما را زدست زندگی بیامان بگیر
ما را به دست حادثهای ناگهان بده
تا باورت کنند چو فوارهای بلند
خود را به تشنگان تماشا نشان بده
بر هر چه قاب پنجرة رو به آفتاب
سهمی ز نور، تکهای از آسمان بده
«زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول»*
این سفرههای وا شده را آب و نان بده
نویسنده » محمد امامی » ساعت 3:14 عصر روز پنج شنبه 84 مهر 21
دوست عزیز: حالا که هر که از هر دری سخنی می گه، حالا که اینقدر باید بگردی تا مطلب مورد سلیقه تو پیدا کنی و بخونی، حالا که ارتباط هدفمند بهتر می تونه آدم رو به هدفش نزدیک کنه، حالا که دست یکی صدا نداره، حالا که یدالله مع الجماعه، حالا که
هم افزایی می تونه کارگشا باشه، پس من به eprsoft هم می رم تا اونجا با بقیه دوستان و همداستانان کاری کنیم کارستون ! اگه خواستین مطالب مربوط به ارتباطات اجتماعی و روابط عمومی رو دنبال کنین بیاین اونجا ، حتما بیاین منتظرتونم.اسم وبلاگم رو هم گذاشتم "مردم داری" و نشانی وبلاگ جدید منم اینه:http://www.emami.eprsoft.com
نویسنده » محمد امامی » ساعت 2:52 عصر روز پنج شنبه 84 مهر 21
ماجرا این است: کم کم کمیت بالا گرفت
جای ارزشهای ما را عرضه ی کالا گرفت
احترام یا علی در ذهن بازوها شکست
دست مردی خسته شد پای ترازوها شکست
فرق مولای عدالت بار دیگر چاک خورد
خطبه های آتشین متروک ماند و خاک خورد
زیر بارانهای جاهل، سقف تقوا نم کشید
سقفهای سخت، مانند مقوا نم کشید
با کدامین سحر از دلها محبت غیب شد؟
ناجوانمردی هنر، مردانگی ها عیب شد؟
خانه ی دلهای ما را عشق خالی کرد و رفت
ناگهان برق محبت اتصالی گکرد و رفت
اندک اندک قلبها با زرپرستی خو گرفت
در هوای سیم وزر گندید و کم کم بو گرفت
غالبا قومی که از جان زرپرستی می کنند
زمره ی بیچارگان را سرپرستی می کنند
سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست
لنگی این قافله تا بامداد محشر است
شعر از مرحوم حسن حسینی
نویسنده » محمد امامی » ساعت 12:2 عصر روز پنج شنبه 84 مهر 21